محل تبلیغات شما
تو آمدی غزل ناگهانی‌ام باشی که گرم همدمی و هم زبانی‌ام باشی تو قصه های سر پیری منی از عشق که یادگار جنون جوانی‌ام باشی به چشم می‌دوم امشب ببینمت که به شوق میان جمع سر شعر خوانی‌ام باشی تو‌‌ در‌ خیال‌ من اما شکفته‌ای در‌ جمع بمان! که‌‌ سر سبد میهمانی‌ام‌ باشی ستاره وار بتاب از شبان ابری من مگر چراغ شب بی نشانی‌ام باشی شبی که سر بگذاری به شانه‌ام صبح است بیا بهار گل شمعدانی‌ام باشی شبیه خنده‌ی ت به خاطرم بسپار که شرح مختصر زندگانی‌ام باشی سید مهدی

پژمان صفری کتاب غزل خون

غزل خون پژمان صفری

سید مهدی ابوالقاسمی

باشی ,سر ,تو ,سید ,در‌ ,مهدی ,سید مهدی ,چراغ شب ,شب بی ,مگر چراغ ,من مگر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تنها خدا ... نسيم بافران